تنهایی را دوست دارم، زیرا بیوفا نیست.
تنهایی را دوست دارم، زیرا عشق دروغین در آن نیست.
تنهایی را دوست دارم، چون بارها تجربه کردم.
تنهایی را دوست دارم، چون خدا هم تنهاست.
در کلبهی تنهاییهایم در انتظار خواهم گریست
و انتظار کشیدنم را پنهان خواهم کرد.
شاید در سکوتی یا شاید در شبی سرد و بارانی
بگذار کسی نداند که هنوز دوستش دارم...
مرا دیوانه نامیدن...
به جرم دلدادگیهایم?
به حکم سادگیهایم?
مرا نشان یکدیگر دادند و خندید!!!
مرا بیمار دانستند...
برای صداقت در حمایتهایم?
نجابت در رفاقتهایم?
نسخه تزویر را برایم تجویز کردند
مراکُشتند و با دست خود برایم چالهای کندند
به عمق زخمهایم?
به طول خستگیهایم?
منِ بیمارِ دیوانه?
نمیخواهم رهایی را از چاه تنهایی
که مردن در این اعماق تاریکی?
به از با آدمکها زیستن در باغ رویایی!!!
تعداد بازديد : 353